پندار تلخ






پندار نوزدهم، خانه‌اي تلخ



برگي از دلنوشته‌هاي من، سرد و بيروح؛

خانه‌اي‌خواهم ساخت؛

سنگ سنگ سنگ
سنگ روي سنگ
خانه‌اي خواهم ساخت
از تكه تكه سنگ
سنگهاي آذرين
ديرينه
پارينه

تكه تكه سنگ
پتك من كجاست؟
صخره صخره سنگ
خرد مي‌شود ز ضرب
ضرب پتك من
كوبنده
توفنده

صخره صخره سنگ
در شكافهاي كوه
من بر فراز كوه
كوه كوه آذرين
در زير پاي من
شكسته
در هم ريخته

كوه كوه آذرين
مي‌خروشد آتش‌فشان
دل زغم چون مذاب
دل دلي غمين
مي‌خروشد مذاب
سوزنده
گدازنده

دل دلي غمين
اشك من كجاست؟
بغض من در گلو
سنگ سنگ سنگ
دل شكسته است
اشك ريخته
حس مرده

سنگ سنگ سنگ
سنگ روي سنگ
خانه‌اي خواهم ساخت.




اين پندار قلمي شد توسط پارسا در دوشنبه 30 آبان1384



02:35
-----------------------------------------------