پندار بيست و دوم، واگويهاي تلخ و ملول
ملول
از تكرار مداوم عاشق شدن ها و دل بستن ها و مايوس شدن ها و
دل شكستن ها و بي وفايي ها و قهر كردن ها و از ازدحام عشقهاي مثلثي و ... ملولم.
از تبديل هر دوستي و هر خوش آمدن و هر تكانه دل به عشق ملولم. از خودم كه عاشق نميشم و از اونايي كه هر روز عاشق ميشن ملولم. از هرچي عشق يك طرفه ملولم.
از همه سعي كردن ها و همه بي حاصلي ها ملولم.
از وبلاگ هايي كه پرپر ميشن و از رهام هايي كه بي رنگ ميشن و از و بلاگ هايي كه سكوت ميكنن و از اونايي كه ديگه حرف گفتنشون نميآد و از خودم كه هميشه تلخم و از نوشته هام ملولم.
از پروانه شدن ها و شمع نبودن ها و از دلداري هم ملولم.
از خودم كه همه رو دوست دارم و واسه كسايي كه نديدمشون هم نگران مي شم ، ملولم.
از اينكه علاقه اي دارم و سركوب ميكنمش و بي توقعي رو پيشه ميكنم ملولم.
از اينكه راه عاشق شدن رو روي خودم بستم و حتي از اينكه بازشم كنم ملولم.
از عاشق شدن ملولم از عاشق نبودن ملولم.
با تمام اين ملولي ها
هنوزم دوست داشتن رو دوست دارم و بي توقعي رو!!!!
اين پندار قلمي شد توسط پارسا در سه شنبه 29 آذر1384
02:45
-----------------------------------------------
صفحه اصلی