پندار چهل و چهارم، واگويهاي تلخ براي عليرضا؛
وصلههاي ناجور
براي عليرضا؛
از كجا آمديم؟ ما وصلههاي ناجور از كجا گرد آمديم؟
ما وصلههاي ناجوري هستيم كه زيبايي را نازيبا ميكنيم.
ما وصلههاي ناجوري هستيم كه قانون را هم وصلهدار ميكنيم.
ما وصلههاي ناجور از بد حادثه در كنار هم جمع شديم.
كمي دورتر برو
دورتر
باز هم دورتر
از خودت دور شو
برو بالاي اون كوه به خودت نگاه كن
اگه ميتوني باز هم دورتر
نگاه كن
من و تو و من و توهاي ديگمون ، از اونجا كه نگاه كني، وصلههاي ناجوري هستيم كه رنگ طبيعت رو خراب كرديم.
ما قانون طبيعت رو وصلهدار كرديم.
ما چه كارها كه نكرديم.
من و تو و من وتوهاي ديگمون، وصلههاي ناجوري هستيم كه رنج و غم، بودنهاي كم، دوست داشتنهاي كوتاه ، دل دادنهاي سخت، دل بريدنهاي سخت تر و سنگ شدن و شكستن و خرد شدن و ريز ريز شدن و نيست شدن، همه وصله هاي ناجورمونه.
ما چه كارها كه نميكنيم.
دور هم هستيم.
بهم دلداري ميديم.
با هم قصه غصه ميگيم.
در گوش هم زمزمه گريه داريم.
تو آغوش هم تلخي هامونو تقسيم ميكنيم.
ما وصلههاي ناجور جز هم كسي رو نداريم.
اشكهامون يواش يواش خشك ميشه. دلهامون يواش يواش سرد ميشه. ميگذره دنيا و ما وصله ناجور ميمونيم.
پيش هم
براي هم
به ياد هم
گاهي ما وصلههاي ناجور مجبور ميشيم، جور بشيم. يه دست بشيم. چي كارش ميشه كرد. اجباره ، زوره.
ما هم وصله ناجوريم. نميتونيم حرف بزنيم. بگيم نه . پس من چي؟
دل وصلهها ناجور وقتي يه وصلهاي مجبوره جور بشه، زوركي جا بشه، يه دست بشه ، بدجور ميگيره. چه برسه به دل گيركرده.
ما وصله هاي ناجور چه كارها كه نميكنيم.
وصلههاي ناجور قرار نيست عاقبت جور داشته باشند.
وصلههاي ناجور ، سرنوشتشون هم ناجوره.
نميدونم از كجا اومديم.
چي شد توي اين كارخونه ، ما شديم وصله ناجور.
جنس درجه سه ، معيوب و نا جور.
كدوم دستگاه تنظيم نبود.
نميدونم.
من و تو و من و توهاي ديگمون، هر چي كه بود ، هرچي كه شد، هر چي كه هست ، خوب يا بد ، زشت يا زيبا ، حتي اگه وصله ناجور باشيم يا نباشيم ، فقط من و تو و من و توهاي ديگمون رو داريم.
سرهامونو ميزاريم رو شونه هم ، دل هامونو ميسپاريم به هم، در گوش هم آهسته گريه ميكنيم. تا اشكامون خشك بشه.
اين پندار قلمي شد توسط پارسا در دوشنبه 18 ارديبهشت1385
03:38
-----------------------------------------------
صفحه اصلی